عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد
زیبا بود اما شوخی بود...!
حالا تو بی تقصیری
خدای تو هم بی تقصیر است...!
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم
تمام این تنهایی تاوان "جدی گرفتن ان شوخی" است!
فنجان واژگون شده ی قهوه ی مرا
بر روی میز باز تکان داد با ادا
یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام
آرام و سرد گفت که در طالع شما
قلبم تپید باز عرق روی صورتم
گفتم بگو مسافر من می رسد؟و یا...
با چشم های خیره به فنجان نگاه کرد
گفتم چه شد؟...سکوت و تکرار لحظه ها
آخر شروع کرد به تفسیر فال من
با سر اشاره کردکه نزدیکتر بیا
اینجا فقط دوخط موازی نشسته است
یعنی دو فرد دلشده تا ابد جدا
انگار بی امان به سرم ضربه می زدند
یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا؟
گفتم درست نیست از اول نگاه کن
فریاد زد:...بفهم!رها کرده او تو را...
هر روز بزرگتر میشویم
و دنیا کوچکتر ...
و تاریخ همیشه پنج نقطه دارد
و پنج انگشت ،
و چقد کوچک است این دنیا
جایی که حتی برای من و تو ندارد
تا با هم زیر یک سقف
نان و عشق بخوریم !!!
زندگی کن به شیوه خودت …
با قوانین خودت … !!!
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند …
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی …
چه خوب … چه بد …
موضوع صحبتشان خواهی شد …!
پس زندگی کن به شیوه خودت …
چه خوب … چه بد …
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
Amorously و
آدرس
sama67.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.